جدول جو
جدول جو

معنی کل آرخ - جستجوی لغت در جدول جو

کل آرخ
(کِ لِ)
یکی از سرداران اسپارت که در جنگهای کورش با یونانیها سردار قسمتی از سپاه یونانیان بود و سرانجام به لشکر کورش پیوست. و رجوع به تاریخ ایران باستان پیرنیا ج 1 و 2 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گل آرا
تصویر گل آرا
(دخترانه)
آراینده گل، زینت دهنده گل، از شخصیتهای شاهنامه، نام مادر روشنک بنا به بعضی نسخه های شاهنامه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از دل آرا
تصویر دل آرا
(دخترانه)
محبوب، معشوق، موجب آرامش دیگران، موجب شادی دیگران، از شخصیتهای شاهنامه، نام مادر روشنک همسر داراب در زمان اسکندر مقدونی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از گل رخ
تصویر گل رخ
کسی که رخ او مانند گل سرخ باشد، گل چهره، خوب رو، خوشگل، زیبا، گل رخسار، گل عذار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گل سرخ
تصویر گل سرخ
گلی معطر با گلبرگ های سرخ و ساقه های ضخیم و برگ های بیضی که انواع مختلف دارد، گل آتشی، آتشی، بوی رنگ، چچک، رز، سوری، گل سوری، لکا، ورد
فرهنگ فارسی عمید
طایفه ای از قبابل کرد است که بین دهوک وزاخو مسکن دارند. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 57)
لغت نامه دهخدا
(گُ لِ سُ)
هر گلی که سرخ باشد. (برهان) ، ترجمه ورد است. (آنندراج). ورد. (الفاظ الادویه). گل سرخ دارای دسته های مختلف است و منجمله به نوع مخصوصی از تیره گل سرخ که گلبرگهای آن بسیار معطر و پرپر است. (گیاه شناسی گل گلاب ص 228). گل سرخ انواع مختلف دارد و در ایران استفادۀ صنعتی از گل سرخ به عمل نمی آید. ورد احمر. سوری. گل محمدی:
چون گل سرخ از میان پیلغوش
یا چو زرین گوشوار از خوب گوش.
رودکی.
ماه تمام است روی کودکک من
وز دو گل سرخ اندر او پرگاله.
رودکی.
گرد گل سرخ اندر خطی بکشیدی
تا خلق جهان را به فکندی به خلالوش.
رودکی.
تنش پرنگار از کران تا کران
چو داغ گل سرخ بر زعفران.
فردوسی.
تا یه دی ماه گل سرخ نباشد در باغ
تا به نوروز نباشد گل نیلوفر.
فرخی.
روی گل سرخ بیاراستند
زلفک شمشاد بپیراستند.
منوچهری.
با صدهزار جام می سرخ مشکبوی
با صدهزار برگ گل سرخ کامکار.
منوچهری.
فراز و نشیب از گل سرخ گویی
که دریای سبز است پر موج گوهر.
ناصرخسرو.
در این باغ از گل سرخ و گل زرد
پشیمانی نخورد آن کس که برخورد.
نظامی.
گل سرخش چو عارض خوبان
سنبلش همچو زلف محبوبان.
سعدی (گلستان).
بر گل سرخ از نم اوفتاده لاّلی
همچو عرق بر عذار شاهد غضبان.
سعدی (گلستان).
گفتم ای ماه به تحقیق کنون دانستم
که ترا همچو گل سرخ وفا نیست شعار.
قاآنی.
تو کنون آن گل سرخی و من آن دهقانم
که ز بدعهدی گل رنج مرا کردی خار.
قاآنی.
، کنایه از چهره و صورت:
پس آن دختران جهاندار جم
ز نرگس گل سرخ را داده نم.
فردوسی.
به بالا چو سرو و چو خورشید روی
چو کافور گرد گل سرخ موی.
فردوسی.
خم آورد بالای سرو سهی
گل سرخ را داده رنگ بهی.
فردوسی.
، کنایه از آفتاب عالمتاب. (برهان) :
سحرگه که آمد به نیک اختری
گل سرخ بر طاق نیلوفری.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(گِ سُ)
دهی است از دهستان طرهان بخش طرهان شهرستان خرم آباد واقع در 42هزارگزی باختر کوهدشت و 42هزارگزی باختر اتومبیل رو خرم آباد به کوهدشت. هوای آن معتدل و دارای 480 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول آن غلات و لبنیات است. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان سیاه چادربافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(گِ لِ سُ)
خاک رس. نوعی خاک است. مغره. (الفاظ الادویه). رجوع به طین مغره و مغره شود
لغت نامه دهخدا
(کَ کُشْ وَ)
دهی از دهستان تمین است که در بخش میرجاوۀ شهرستان زاهدان واقع است و 100 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
دهی است از دهستان سنگان بخش رشخوار شهرستان تربت حیدریه واقعدر 7هزارگزی شمال باختری رشخوار دامنه و گرمسیر است و 40 تن سکنه دارد محصول آن عبارت است از غلات، پنبه، شغل اهالی زراعت و گله داری و کرباس بافی است. و راههای آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(زَ خوَرْ / خُرْ دَ / دِ)
دلارا. دل آرای. دل آراینده. آرایندۀ دل. شادکننده دل. آنچه یا آنکه باعث شادی و نشاط و سرور شود:
نشستند بر زین پرستندگان
دل آرا و هرگونه ای بندگان.
فردوسی.
کوس را بین خم ایوان سلیمان که در او
لحن داود به آهنگ دل آرا شنوند.
خاقانی.
چون روی تو در دهر دل آرایی نیست
خوشتر زسر کوی تو مأوایی نیست.
حسن متکلم.
، نگار. شاهد. معشوق. معشوقه. محبوب. (ناظم الاطباء) :
نظر به خط دلاویز آن دل آرا کن
شکستۀ قلم صنع را تماشا کن.
صائب (از آنندراج).
چون نیست وصال آن دل آرا ممکن
آن به که ز راه او روان برخیزم.
حسن متکلم.
رجوع به دل آرای شود
لغت نامه دهخدا
(تُ سُ)
دهی از دهستان کام فیروز است که در بخش اردکان شهرستان شیراز واقع است و290 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دل آرا
تصویر دل آرا
آراینده دل، شاد کننده دل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کل مرغ
تصویر کل مرغ
((کَ مُ))
نوعی کرکس که سر وی پر ندارد
فرهنگ فارسی معین
چرخ پشم ریسی
فرهنگ گویش مازندرانی
شاخ کوتاه
فرهنگ گویش مازندرانی
پارچه ای که آن را تابیده و بر سر گذارند و بار را بر آن نهند
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع بندپی شهرستان بابل
فرهنگ گویش مازندرانی
جایی که آب به دو یا چند قسمت تقسیم شود، کچل
فرهنگ گویش مازندرانی
ناپدری
فرهنگ گویش مازندرانی
بزماده، حیوان آبستن نشده
فرهنگ گویش مازندرانی